این داستان:منکه قهرم
ساعت 6 صبح به بدبختی خوابیدم وساعت 9 مامانم واسه ناهار امروز مهمون دعوت کرده،واقعا فکر میکنه الکی میگم نمیتونم به خواست خودم زود بخوابم و برای فیلم دیدن و کار با گوشی بهانه میارم!😑
مثل برج زهرمار میمونم و واقعا این دست خودم نیست،چشمام داره کور میشه!
+انقد بد اخلاقم الاناس که بابا ناراحت بشه،من خوابم میاد ولیییی.
سه شنبه هجدهم شهریور ۱۴۰۴ ساعت 11:20 توسط خانوم شوکولات